نوشته شده توسط : مسعود حیدری

 چه کسی از ویس و رامین می ترسد و چرا؟

 

شاه شاهان « شاه موبد» که قصد ازدواج با « شهرو» ملكه زیبای « ماه آباد» را داشته در مقابل مخالفت « شهرو» با اوعهد كرد كه اگر شهرو، دختری بزاید نامزد شاه باشد.  شهرو، «ویس» را زایید.  مادر عهد شكست و او را به «ویرو» برادر «ویس» داد.   لیكن شاه موبد با ویرو به جنگ و نزاع برخاست و چون به زور بر او غالب نشد به حیله ویس را از دژ بیرون آورد و به خراسان برد.  در راه «رامین» برادر جوان شاه موبد به ویس دل باخت، ویس نیز چندی بعد عاشق رامین شد و هردو از دست شاه موبد گریختند.

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان تخیلی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان قرآنی , داستان عجیب اما واقعی , داستان عاطفی , حکایت های پندآموز , داستان تخیلی ایرانی , داستان ادبی , داستان پند آموز , داستان های زیبا , داستان های دینی , داستان های نتیجه دار , حکایت , داستان با معنی , داستان شیرین , قصه های زیبا , داستان های فارسی ,
:: بازدید از این مطلب : 712
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد